تو نبودی آن روز

که نگاهم غزل این دل تنها را خواند

و ندیدی اشکی

که پس از تو هر زمان با من ماند

نشنیدی آهی

کز غم عشق تو فریاد کشید

و ندیدی قلبی

که شکست و بی صدا داد کشید

تو نبودی آن کوه

که به آن تکیه کنم آسوده